برای دانلود از لینک ها زیر استفاده کنید:
برای دانلود از لینک ها زیر استفاده کنید:
یک چند چو یوسف به بن چاه نشستیم
زان سر رَسَن آمد، به سر چاه رسیدیم
ما میتونستیم به چاه ذهن نیفتیم و یا فورا (پس از 9 سال) از آن بیرون بیاییم اما اکثرا در این چاه افتاده ایم.
یوسف رمز زیبایی و خدائیت ماست و یعقوب سنبل خداست و برادران یوسف سنبل تمامی مردم با من ذهنی هستند که از روی حسد می خواهند یوسف را در چاه انداخته و با ذهن هم هویت کنند. از لحظه تولد کودک، تمامی افراد جامعه نظیر پدر، مادر، خواهر، برادر، دوست، معلم و غیره میخواهند او را با مفاهیم و باورهای ذهنی هم هویت کنند مثلا می گویند این باور حقیقت است و به آن بچسب. قرار این بود که یوسف نصفه روزی به بازی رفته و برگردد اما برادرانش او را در چاه ذهن انداخته و مدتها طول کشید تا به خانه بازگردد. این داستان به ما می گوید که نباید حسود باشیم و نباید زندگی جاری در این لحظه را هم هویت کنیم با چیزهایی که بلد هستیم چون ما بلد نیستیم. اگر کسی با من ذهنی تصور می کند کودکی که آتشفشان معناست، نمی داند بلکه او که مسن تر است می داند، غلط می اندیشد. زیرا کودک تازه از پیش خدا آمده و بیشتر از ما میداند. به کودک خود چنان باید احترام بگذارید که انگار رئیس جمهور آمریکا هم اکنون به منزل شما آمده و حتی صدها بار بیش از آن احترام بگذارید. اما متاسفانه اکثر ما با روش غلط می خواهیم باورهای خود را به کودکمان بقبولانیم و او را در چاه ذهن اندازیم.
#پرویز_شهبازی
📢 #برنامه_شماره_595_گنج_حضور
@ganjehozourchannel
غیر عشقت راه بین جستیم، نیست
جز نشانت همنشین جستیم، نیست
ما ابتدا به عنوان هوشیاری وارد این جهان می شویم و در ذهن به چیزها می چسبیم. خود هوشیاری ما را از این جهان جدا می کند و در نتیجه با او حس یکی بودن می کنیم. این همان زمانی است که ما در مقابل اتفاقات مقاومت صفر داریم و تسلیم هستیم. از جهان چیزی نمی خواهیم و از فضای نقص من ذهنی به جهان نگاه نمی کنیم. فرض کنید شما به شکل مراقبه ای به جهان نگاه می کنید. در این حالت قضاوت نمی کنید و فقط مشاهده گر هستید. شما به شکل یک هوشیاری به جهان نگاه می کنید و از جهان زندگی و خوشبختی نمی خواهید. فکرهای خود را می بینید و واکنش نشان نمی دهید. هوشیاری حضور که اصل شما و همان خداست، به جهان می نگرد و این همان عشق است که راه بین است. می گوید ما در جهان جستجو کردیم و جز تو در جهان راه بین نیست. نشان تو فقط زنده بودن است. وقتی تو می آیی و من با تو یکی می شوم و شور در من ایجاد می شود، زنده می شوم. غیر از نشان تو ما به دنبال همنشین دیگری در جهان بودیم، اما نیافتیم.
#پرویز_شهبازی
📢 #برنامه_شماره_543_گنج_حضور
@ganjehozourchannel
خامش کنم از غیرت زیرا ز نبات تو
ابر شکرافشانم جز قند نمیبارم
در آبم و در خاکم در آتش و در بادم
این چار بگرد من اما نه از این چارم
ما از جنسِ هشیاری هستیم. چهار بُعدِی که مولانا، بصورتِ آب، خاک، آتش و باد، بیان میکند، به گِردِ ما میگردند. جسمِ شما گِردِ چه میگردد؟ گِردِ شما که هشیاری هستید، گِردِ شما که نامیرا هستید، میگردد. و ما از این چهار تا نیستیم. اما ما در ذهن فکر میکنیم، هشیاری را نمیشناسیم، فقط فُرم را میشناسیم. برای اینکه هشیاریِ جسمی داریم. بنابراین، من جسم را، هیجان را، باور را، خشم و رنجش را که از جنس فُرم هستند، میشناسم. بعضی از مواقع، مردهگی، زندهگی را هم تشخیص میدهم. گاهی زندهتر هستم و نشاطِ غیر جسمی را در خود حس میکنم. ولو در ذهن، متوجه میشوم که از جنسِ هیچیک از اینها نیستم اما تغذیهشان میکنم. اینها، این چهار بُعد، از من تغذیه میگیرند. اما اگر در ذهن به این ابعاد بچسبم، نمیتوانم آنها را درست تغذیه کنم.
گفته شد: به این ابعاد، انرژیِ مسموم تزریق نکنید. چارهاش این است که از آنها جدا شوید. ولی چون به این چهار بُعد چسبیدهاید، اینکار را نمیکنید. بُعدِ هیجان را در نظر بگیرید، چقدر ما به رنجشها و کدروتها و دردهایِمان چسبیدهایم؟ چقدر به باورهایِمان چسبیدهایم؟ بنابراین، جامد شده و نمیرقصیم. ما موقعی میرقصیم که فُرمها اطراف ما برقصند. هر موقع وضعیتها بوجود بیایند و چیزی کم و زیاد شود، آرامش خود را از دست ندهید، در فضایی که در درون باز کردهاید، در حالِ رقصیدن هستید.
#پرویز_شهبازی
📢 #برنامه_شماره_490_گنج_حضور