خلاصه جلسه 94/8/11
آغازگر درس امروز ما،غزلی ازدیوان شمس ، با مطلع ( بیایید، بیایید ، که گلزار دمیده است ) بود که بسیار متناسب بامحتوای ابیات(1992-2029) دفتر چهارم مثنوی انتخاب شده بود. تعمق درمعنای این ابیات برای رهروان راه معنویت بسیار آموزنده است...
حضرت رسول (ص) درآخرین سریه خود ، جوانی 18ساله را به فرماندهی سپاه درجنگ با مهاجمان روم شرقی برمی گزینند و این انتخاب واکنش اطرافیان مسن تر و سرپیچی بسیاری ازآنان را ازاین امر به همراه دارد.
مولانا این سیره ی رسول اکرم را دست مایه ای قرار می دهد، تا تاکیدی باشد براین نکته که فرماندهی وفضیلت آدمیان به سن و مرتبه و مقام نیست. مولانا از بیت 2006 به بعد ،می گوید : صدای "قل تعالوا" بلند است، عده ای نمی شنوند،عده ای نزدیکند و حضرت رسول کسی را به فرماندهی لشکر انتخاب می کند، که صدای "قل تعالو" راشنیده ، افق گسثرده تری را در هستی ببیند وهشیاری بالاتری داشته باشد.
مولانا با ذکر تمثیل های بسیار هشدار دهنده آینه ای در جلو دیدگان ما قرار می دهد تا چهره ی حریص وریاست طلب خود را ببینیم. او می گوید:حکایت ما ، مثل حیوانی است که از صاحب هشیارش فرار می کند تا بارهشیاری وزندگی را بر پشت ننهد.
هشیاری ما در ذهن علاقمند و وابسته به دنیای مادی، گیر کرده است وبه هشدارهای صاحبمان که ما را از خطر دریده شدن توسط گرگ تصورات موهوم، مقایسه ، گذشته نگری وآینده گرایی باخبر می کند توجه نمی کنیم و در دام واکنش های درد آلودمان دوران اسارت را سپری می نماییم، در حالی که هنوز فریاد (قل تعالو) آفریدگارمان بلند است،ولی ما نمیشنویم و هم چون اسبی چموش و گریز پای از صاحبمان فرار می کنیم و انتخاب فرماندهی رسولمان را گردن نمی نهیم.
مولانا در این ابیات گاه با نجوا وگاه به فریاد می گوید: طی مسیر معنوی،با هدف رام کردن این اسب (نفس اماره) به پیش می رود، اسبی که اکنون بر شما سوار است . نفس اماره بر شما می تازد، تا جایی که شما بر اسب نفس سوار شوید . او این نداهای امیدوار دهنده را هنرمندانه بر گوش جان ما می نشاند تا بارهای درد و هجران را مستانه بر دوش کشیم و لبیک گویان (با ندای قل تعالوا) آفریدگار ، روحمان را نوازش دهیم، چرا که آفتاب زندگی مدام در حال تابیدن است واگر با دقت به حواس خود بنگریم در می یابیم هر یک به کار خودشان مشغولند. تمام اجزای وجودمان تکه تکه بر اساس قانون خودشان استوارند. آنان با وجود تفاوت های بسیار، خود را مطیع و فرمانبردار قانونی می دانند که برآن اساس استوار شده اند وما ناگزیر به اطاعت از فرمان (انا الیه راجعون ) هستیم. باید فرمانبر، هشیاری حضور در لحظه باشیم. ما نیز بالاخره خوش رقصی کردن در دنیای مادی را رها می کنیم و داستان غم آلود زندگیمان تمام می شود و گستردگی دنیای مادی و تصورات موهوم را بر جای می گذاریم ومیرویم..... به امید بیداری وحرکت و بهروزی ...
- ۹۴/۰۸/۱۵