گنج حضور اصفهان

دریچه ای رو به هم اکنون

گنج حضور اصفهان

دریچه ای رو به هم اکنون

گنج حضور اصفهان

خلاصه جلسه 94/7/20

دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۲ ب.ظ

درس امروز با قرائت غزل شماره 20 دیوان شمس که اشاره به داستان مار و خارپشت بود آغاز شد.زیبایی و هماهنگی این غزل با ابیات شماره ی 1694-1630 دفتر چهارم مثنوی بر تاثیر گذاری و عمق یافتن معناهای زیر افزود.

ازحکایت آن غلام که جیره اش قطع شد آموختیم باید به حالات درونی خود دقت کنیم .این ها نشان می دهد عمرمان را درچه چیزسرمایه گذاری میکنیم که پاسخ آن دردها ورنج هایی است که میکشیم.

درحکایت آن فقیه که عمامه اش ربوده شد......درمعرض این آگاهی قرار گرفتیم که هر آنچه ازدنیا با حرص و ولع برداریم تصویری از آن را در درونمان معادل سازی میکنیم. این تصاویر در ذهن انباشته شده مرکز ثقل ما می شود.از آنجا که در دنیای مادی همه چیز فانی وگذراست ،حالت عدم اطمینان وترس در ما پدید می آید.بلافاصله به تله ی قضاوت می افتیم و رفتارهای ناهنجارمانند افسردگی، پرخاش ،حسد از خود بروز میدهیم واین عادلانه نیست.ازآنجا که خدا عادل است وعدالتش به شکل قوانین درزندگی حاکم وجاریست پس باید به طرف او حرکت کنیم تا به عمق وآرامش برسیم،زیرا هرکس به میزان آگاهی وخرد درونش ازعدالت الهی ومائده های آسمانی بهره می برد.

آن گاه که دنیا بی وفایی خودش را به ما فریاد میزند پس چرا با احساس نقص، مقایسه، تصویرسازی پر و بال دادن به افکار مزاحم سلامت روح وروان خود را به خطر می اندازیم؟براستی این همه نقشه ومکر و حیله برای چیست؟

از حکایت موسی و قوم فرعون درابیات 1660 به بعد درمیابیم حق  با قانون مرگ  مثل قوم فرعون ما را در آب نیل آگاهی غرق می کند می میریم واثر مثبتی از ما به جا نمی ماند. اگر به تن زنده  بمانیم  با غم فراق از وابستگی ها عذاب میکشیم . با حس رسوایی و درد شب هنگام ، مظلوم وغریب سر به بالین می گذاریم.اما اگر درونمان را با علم وهنر روحانی پرکنیم . درمی یابیم موسی وار سنگ محک معنویت را در هرلحظه پیش رو داشته باشیم و به حقیقت لحظه سجده کنیم  . دراین صورت از مرگ هم نمی ترسیم .

همان گونه که پیامبران پشتیبان هم بودند با صبر ، پشتیبان لحظه بمانیم. مولانا به ما هشدار می دهد به واسطه ی هر چیزی ، کبر داشته باشیم مجازات بدی در انتظار ما است. زیرا متکبر بواسطه ی غرور ،امکان توبه را  از خودش می گیرد و در ظلمت خویش ثابت قدم است. اگر ریاکار نباشیم پرده از جلو چشمانمان می درد ، فرجام کارمان را می بینیم، آنگاه توفیق دلشکستگی نصیبمان می شود و خدا وعده ی ترمیم دل های شکسته را داده است .

کاش این پرده می درید.صبح کاذب فریبمان نمی داد. چشممان به نور معرفت درصبح صادق روشنی می یافت وبا دستیابی به سنگ محک ومیزان الهی  رستگار می شدیم ...

 

  • فرنوش چیت سازاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی